سفارش تبلیغ
صبا ویژن


کوله پشتی

سلاااااااااام

 به چقدر بزررررگ شدین ماشالله...دفعه قبلی که آپ کردم اینقد بودین!(دستتون رو تا کمرتون بیارین بالا!!)
خب چه خبر؟؟
کیا مدرسه میرن هنوز؟؟؟!!!من که باید برم!حالاحالا ها هم مونده تا وقتی که درسم تموم بشه.Reading a Book..تازه بعدشم میشه کنکور و..دانشگاه و...هییییییییی!!!چقد خیالبافم من!تازه امروز رفتم دوم راهنمایی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!Baby Girl
جونم براتون بگه که...
اولش که رفتم تو...دیدم خون ریخته رو زمین!!یه ذره ترسیدم و همچنین اصلا نزدیک اونجا نشدم چون فکر کردم لابد صحنه ی ارتکاب قتل و ایناس!!!بعدش شنیدم که گوسفند سر بریدن!مثله اینکه یکی از اولیای مدرسه نذر داشته!!!حالا از جزییات خبر ندارم ولی در آخر یه تیکه ی قلمبه از کباب گوشت همون گوسفند بخت برگشته را نوش جان نمودیم!!!بله!

بعدشم اینکه...نه که ما پارسال سال اولی بودیم؟؟Baby Girlسال دوم و سوما هرچی عقده داشتن(از هرکی...شما فکرکنید از ناظم و مدیر و امتحانات گرفته تا...نوه ی زندایی دخترخاله ی همسایه شون!!فرقی نمیکرد!!) رو سر ما خالی میکردن!!به روشهای مختلف!!!

و اماااا....

امسال!اینجانب به عنوان یک عدد دختر سال دومی که با فوت و فن مدرسه آشناس و همه چی رو میدونه.Red Hair..سال اولا رو ارشاد میکردم!!منظورم از ارشاد اینه که دقیقا کارایی که سال دومای پارسال با ما میکردن رو روی اونا امتحان میکردم!!با این تفاوت که عقده ی من مربوط به چیزی نبود جز همون افراد سال دومی پارسال که میشدن سال سومی امسال!!!

به هرحااال...
بسی این سال اول ها را اذیت نمودیم...بسی سربه سرشان گذاشتیم...جالب اونجا بود که چون اونا اولین روزی بود که به این مدرسه میومدن فکر میکردن هرچی که ما بگیم صددرصد تو ی قوانین مدرسه نوشته شده!!!!!و به همین سادگی
سرکار میرفتن!!!!!Ruminate

 

کلماتی که دوست ندارید در اتاق عمل بشنوید!!!!

 

قبل از اینکه بخونید: لطفا گیر ندید که تو اتاق عمل آدم بیهوشه، فقط بخونید و بخندید. نوش جان!

حرفهایی که دوست ندارید در اتاق عمل بشنوید:

• اووووووووووه !!! پس اشتباه بریدم!

• کسی ساعت مچی منو ندیده؟!

• دیشب تا دیر وقت مهمونی بودم. یادم نمی آد هیچوقت تو عمرم آن قدر ........ !

• وای! صفحه ی 47 دستورالعمل جراحیم پاره شده!

• منظورت چیه که باید پای چپشو می بریدیم؟!

• فوراً یه عکس از این زاویه بگیر. این یکی از عجایب خلقته!

• بهتره این تیکه رو نگه داریم. ممکنه برای تشریح به درد بخوره!

• ولی کتاب من اینجوری نمی گه! کتاب تو چاپ چندمه؟!

• فوراً اون تیکه گوشت رو برگردون!

• صبر کن ببینم! اگه این طحالشه، پس اون چی بود؟!

• پرستار لطفاً اون گوشت رو به من بده. اون گوشته ... همون چه می دونم... اون عضوی که نمی دونم چی بود دیگه!

• اوه! زود دوباره همه ی بخیه ها رو باز کنین. یکی از پنس ها کمه!

• اگه فقط یادم می اومد که این کارو چه جوری هفته ی پیش توی کلاس بازآموزی انجام دادند خوب بود!

• لعنتی! بازم چراغ ها خراب شد!
گریه نوزاد

• می دونی؟ پول خیلی هنگفتی میشه توی تجارت کلیه به جیب زد. اوه! اینجا رو! این آقا یه کلیه اضافه داره!

• همه برن عقب وایسن! لنز چشمم افتاد بیرون!

• میشه قلبش رو یه مدت از تپیدن بندازی؟ تمرکزم رو به هم می زنه!

• خیلی خب بچه ها... این برای همه مون می تونه یه تجربه ی جدید باشه!

• می دونستی این مریض خودشو یک میلیون دلار بیمه ی عمر کرده؟ الان زنش تلفن زد و گفت !!

• اشکالی نداره. همون قیچی رو بده. کف زمین رو که تمیز کردن. نه؟!

• یادته بخش تشریح می گفت حاضره 1000 دلار برای یه جسد تر و تمیز بده؟!

• چی؟! منظورت چیه که اینو واسه عمل نیاورده بودن؟!

• کاش عینکم رو توی خونه جا نمی ذاشتم!

• این مریض بیچاره اگه اشتباه نکنم زن و بچه داره. نه؟!
در انتخاب رشته آگاهانه عمل کنید.(قسمت دوم)

• پرستار نگاه کن ببین این آقا برای اهدای عضو ثبت نام کرده بوده یا نه؟!

• خدای من! منظورت چیه که ازش برای قبول مسئولیت مرگ امضا نگرفتین؟!

• نگران نباشین. فکر می کنم این تیغ به اندازه ی کافی تیز باشه!

• چیه؟ چرا اینطوری نگاه می کنین؟! تا حالا ندیدین یه دانشجو اینجا جراحی کنه؟!

• الو؟ سلام عزیزم. چی؟! منظورت چیه که طلاق می خوای؟!

• من که نمی دونم این چه عضویه! ولی به هر حال زود بذارش وسط بسته یخ!

• عجله کنین. من نمی خوام این قسمت سریال رو از دست بدم!

• این گاز خنده خیلی باحاله. می شه یه کم دیگه شو امتحان کنم؟!

• پس بچه کو؟! مگه مریضو برای سزارین نیاورده بودن؟! اینجا اتاق عمل شماره چنده؟!

• هی پرستار! یه ست جراحی دیگه روی اون یکی میز باز کن. اون مریض هنوز داره تکون می خوره!

• مطمئنی که بعداً ازمون شکایت نمی کنه؟!

• معلومه که من این عمل رو قبلاً هم انجام دادم پرستار. تقریباً 20 سال پیش بود!

• آتیش! آتیش! زود همه بدوین بیرون!

تبیان

بعدا نوشت:ای کاش کلاس ما آنتن نداشت!!!حالا ماشالله این خانوم آنتن اونقدرم وظیفه شناسه که از همین روز اولی شروع به کار کرده!!!


نوشته شده در پنج شنبه 89/7/1ساعت 3:19 عصر توسط صبا نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ